خسرو گلسرخی

خسرو گلسرخی

اشعار و زندگی او...
خسرو گلسرخی

خسرو گلسرخی

اشعار و زندگی او...

در خیابان از گلسرخی



در خیابان مردی می گرید
پنجره های دو چشمش بسته ست
دست ها را باید
به گرو بگذارد
تا که یک پنجره را بگشاید
در خیابان مردی می گرید
همه روزان سپدیش جمعه ست
او که از بیکاری
تیر سلیمانی را می شمرد
در قدم های ملولش قفسی می رقصد
با خودش می گوید
کاش می شد همه ی عقربک ساعت ها
می ایستاد
کاش تردید سلام تو نبود
دست هایم همه بیمار پریدن هایی
از بغل دیوارست
کاش دستم دو کبوتر می بود
در خیابان مردی می گرید

نظرات 2 + ارسال نظر
معین پنج‌شنبه 29 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 09:00 ب.ظ http://inest.org

سلام اگه دوست داشته باشی میتونیم تبادل لینک داشته باشیم
اگه مایل بودی به آدرس زیر بیا و اطلاعات لینک خودتو برای ما قرار بده تا ظرف مدت 24 ساعت لینکت در سایت نمایش پیدا کنه
admin.inest.ir/comments.bs?postid=1

... پنج‌شنبه 29 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 09:18 ب.ظ http://TABASOM.ISARBLOG.COM

زیبا بود

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد